یکتا هنر- آزاده فضلی؛ اسطورهها یکی از موضوعات جذاب برای ساخت فیلمها محسوب میشود که در تاریخ سینما منبع الهام فیلمسازان برای خلق روایتهای جذاب و گیرا بوده است که این موضوعات ممکن برگرفته از اسطورههای فرهنگی کشورها و تمدنهای مختلف باشند. فیلمسازان اغلب از این داستانهای بی انتها برای کشف مضامین جهانی مانند قهرمانی، عشق، زندگی و خیانت استفاده میکنند. کارگردانان با گنجاندن عناصر اساطیری در فیلمهای خود میتوانند عمق و پیچیدگی را به شخصیتها و خطوط داستانی خود بیافزایند و تابلویی غنی از نمادگرایی و تمثیل ایجاد کنند.
جذابیت ماندگار اسطوره در سینما در توانایی آن در گذر از زمان و فرهنگ نهفته است و این قابلیت را دارد که به تماشاگران زاویه نگاه (اجمالی) به ناخودآگاه جمعی بدهد و چارچوبی برای درک تجربه انسانی فراهم میکند. به این ترتیب، استفاده از اسطورهها در فیلمسازی به عنوان ابزاری قدرتمند برای فیلمسازان عمل میکند تا مخاطبان خود را درگیر و برانگیخته کنند و آنها را به تأمل در حقایق جاودانه و کهن الگوهایی دعوت میکنند که قرنها داستانسرایی را شکل دادهاند.
شاید مدیوم فیلم کوتاه به اندازه فیلمهای بلند داستانی نتواند جزییات داستانهای اسطورهای را تصویر کند اما ریسک و جسارت فیلمسازی که دست به تولید فیلمی کوتاه با مبنای اسطوره میزند، قابل ستایش است. فیلمهای کوتاه «دوال پا» و «افسانه کوه ننوک» را محمدرضا مرادی ساخته است که همگی آنها، بر بستر داستانهای اسطورهای ساخته شدهاند. فیلم کوتاه «دوال پا» یکی از اسطورههای ایرانی باستانی است که در قصههای هزار و یک شب نیز به آن اشاره شده بود و «افسانه کوه ننوک» نیز برگرفته از افسانهای ژاپنی است.
فیلم کوتاه «افسانه کوه ننوک»
یکی از نقاط مثبت این دو فیلم کوتاه، پرداختن آنها به اسطورهها و تهیه آنها در ژانری متفاوت است به صورتی که تحلیل و تفسیری کوتاه و اجمالی از اسطورهها به مخاطب میدهد یا حداقل پس از تماشای فیلمها، مخاطب ترغیب به دانستن درباره آن اسطوره میشود و در موردش جستجو میکند. همچنین به دلیل جذابیتهای بصری و موسیقایی، زیرمتن غنی و فضاسازی صحیح بر مبنای قصه فیلمها به ویژه در «دوال پا»، در سانسهایی ممکن است مخاطب فراتر از یک روایت ساده برود و به عمق معانی و نمادگرایی موجود در آن اسطوره پی ببرد. از نظر روانشناختی و فلسفی، بیان اسطورهها در داستان فیلمها، سبب تجسم تجربههای انسانی و مضامین اسطورهای در نظر مخاطبان میشود. همچنین مخاطبان با درگیر شدن با اسطورهها به شیوهای انتقادی، میتوانند درک عمیقتری از خود و دنیای اطراف به دست آورند.
فیلم کوتاه «دوال پا»
فیلم کوتاه «افسانه کوه ننوک» که نگاهی به یک اسطوره و افسانه ژاپنی به نام «اوباسوته» (جنگل خودکشی یا رها کردن پیرزن برای مرگ خودخواسته) دارد. هدف فیلمهای اساطیری، داستانگویی بر اساس عناصر فرهنگی است. زمانی که مخاطبان با یک افسانه آشنایی نداشته باشند، کار فیلمساز دشواری بیشتری پیدا میکند چراکه باید مقدمه و میانهای مفصلتر یا پردازش داستانی و شخصیتی را شاهد باشد تا موضوع هضم شود که این مساله در فیلمهای کوتاه به مراتب سختتر است. به همین دلیل است که در «افسانه کوه ننوک» توسعه شخصیت یا شخصیتپردازی و جهانسازی مناسبی اتفاق نمیافتد و همین امر از جایی به بعد سبب سردرگمی مخاطب میشود. یعنی مخاطب به دلیل آشناییزدایی فیلمساز از مفهوم افسانه «اوباسوته»، ممکن است در درک آن با مشکل مواجه شود.
این کارگردان جوان در فیلمهای قبلی خود (رنگارنگ و دوال پا) به اسطورهای فرهنگی که عموم مردم با آنها آشنایی دارند، پرداخته بود که نشأت گرفته از قصههای هزار و یک شب و سندباد بود. فیلمساز در فیلم کوتاه «دوال پا» به یکی از این افسانههای آشنا پرداخته است و این عنصر اسطورهای به محض اینکه پیش روی مخاطب و مقابل کاراکتر اصلی ظاهر میشود، مخاطب با آن آشنایی دارد و میداند که دوال پا قربانی خود را یافته است.
در هر دو فیلم اما میتوان برداشتهای اجتماعی و اخلاقی از فیلم داشت که در هر کدام از فیلمها، به شیوهای اخلاق انسانی را محک میزنند؛ برای مثال دوالپا نشانی از افکار، هجمهها و شرایط اقتصادی امروز انسانها میتواند باشد که همچون بختک به انسانها فشار وارد میکند. فیلمساز برای نمایش توانایی خود در روایت، در هر دو فیلم کوتاهش، تکنیکهای داستانسرایی نامتعارف را با عناصر اسطورهای میآمیزد که هر کسی سراغ این شیوه نمیرود؛ به ویژه اینکه در سینما و جشنوارهها و به ویژه جشنوارههای داخلی، پرداختن به این سوژهها کمی عجیب به نظر میرسد و معمولاً رای داوران به داستانها و روایتهای ساده با پیچیدگیهای کمتر است.