محمدولی دارابی – «بی همه چیز» برخلاف اسمش، همه چیز دارد. فیلمی چالش برانگیز که از نمایشنامه «ملاقات با بانوی سالخورده» اقتباس شده است و از آغاز تا پایان، بیننده را به صندلی چهارمیخ میکند. فیلم، شرح حالی از روزگارِ آشفتهِ کنونیست.
داستان فیلم، افسارگسیختگی بی حد و مرز انسانها را روایت میکند که برای رسیدن به مادّیات ناچیز دنیوی، حاضرند آرمانها، ارزشها و حتّی اخلاق را لگدمال کنند. مردمی که همچون غلامی حلقه به گوش، فرمانبردار خواستهها و نیازهایشان هستند. «بی همه چیز»، مملو از خصایص انسانیست که میتوان آن را در ابعاد جامعهشناسی و روانشناسی، کندوکاو کرد. محسن قرایی کارگردان اثر، افزون بر اینکه خودش به بلوغ و پختگی چشمگیری در کارنامهی هنریاش دست یافته، توانسته گامی مثبت و رو به جلو برای سینمای ایران بردارد. او با نگاهی نقّادانه، بیرحمی و ستمگری موجود در عصر مدرن را نقد میکند که از گذشته تا به حال، در این سرزمین پرقدمت جریان داشته است. همچنین به وضوح میتوان رفتار دوگانه مردم در موقعیتهای گوناگون و ناامنی حاکم بر جهان فیلم را نظاره کرد که تمامش، برگرفته از روابط انسانیست. قرایی با خلق داستانی ایرانیزه و ترسیم باورپذیر جغرافیا و زمان، متناسب با فضای ارباب-رعیتی، بهواسطه عناصر درگیرکننده، اثری مهم و قابل اعتنا را به سینمای ایران هدیه داد.
آن چیز که بیش از همه در فیلم جلوه کرد، گروه موفّق و درخشان بازیگران «بی همه چیز» است که بازیهای مرغوب کنندهای به نمایش گذاشتند.
هدیه تهرانی در نقش ضد قهرمان، شمایلی از یک زن مستقل، مغرور، جسور و زخمخورده را با همان شکوه همیشگیاش نمایان کرد. «لی لی نظریان» قربانی تعصّبات مهجور جامعه روستایی شده و حال برای انتقام بازگشته است. او احساسات مادریاش را پنهان کرده و طبیعتاً میبایست سیمای سنگی، سرد و بی روحی از خود نشان دهد.
پرویز پرستویی هم به نحو احسن، تحوّل رفتاری شخصیت را کنترل کرد. «امیرخان»، شخصیتی که یک عمر قهرمان مردم بوده امّا اکنون با ورود زنی متمول که وعدههایی توخالی میدهد، به یکباره پشتش توسط همان ملّت خالی شده است.
لاله مرزبان با ایفای نقش منحصر به فردش، پتانسیل بالای تواناییاش را ثابت کرد و این فیلم، جدّیترین حضورش در عرصه سینما محسوب میشود. او با درک عمیق کاراکتر و توازن متعادل حسّش، به خوبی نقش دختر عاشق پیشهای را ایفا کرد که درگیر تفکّرات سخیف جامعه و قربانی ظلم وارده بر خانوادهاش شده است.
هادی حجازیفر در نقش دهدار، شبیهترین انسان و نمادی از تمام مردم همان روستاست که دو سویه متفاوت از خود نشان میدهد. از طرفی بهخاطر رفاقتش با امیرخان، خودش را مدیون او میداند و از طرف دیگر نگران منفور شدن بین عوام و از دست دادن منافعش است.
از گروه بازیگران «بی همه چیز» هر چه بگوییم کم است. شخصیّتهای جانداری که برخلاف نامهای سادهشان، هرکدام به دور از کلیشه و اغراق طرّاحی شدند و سهم بسزایی در پیشبرد داستان داشتند. همهی این موفّقیتها، مرهون شخصیّتپردازی شناسنامهدار در متن و بازیگردانی درست کارگردان در انتقال به اجرا است.
«بی همه چیز» با پایانبندی شوکّه کنندهای که دارد، میتواند تلنگری برای مخاطبانش باشد. این فیلم حکایتگر همه ماست که با سیلیهای متعددی که به بینندهاش میزند، همانند آینهای ایستاده، رخسار حقیقی انسانهای ریاکار و منفعتطلب را نشان میدهد.