یکتا هنر: محیا رضایی کلانتری
با اجرایی سخت و فیلمنامه ای قهرمان پرورانه که منطبق بر اصول کلّی کلاسیک نوشته شده، «شنای پروانه» نشان می دهد که کارت تمایلی به پیمودن ساده ترین مسیرهای ممکن ندارد. این اثر قهرمان می سازد اما روند قهرمان سازی لزوما روندی مطابق انتظار ما ندارد و به پایانی غیرمنتظره نیز ختم می شود.
محمد کارت یکی از امیدهای سینمای ایران است. فیلم از نظر بصری و اجرایی یادآور برخی از آثار فیلمسازانی چون هومن سیدی به نظر می رسد و رسیدن به بیان تصویری مستقل تر می تواند منجر به ساخت فیلم هایی حتی برانگیزاننده تر از شنای پروانه از سوی کارت شود.
شاید بتوان گفت اثری غافلگیرکننده از کارگردان که اینجا توانسته مشکل فضاسازی صرف در فیلمهای کوتاهش را با سناریویی قابل قبول و استاندارد مرتفع کند. موقعیت اولیه بسیار ملتهب فیلم، حول یک آسیب اجتماعی مهم شکل میگیرد و حادثه محرک داستان نیز، بسیار سریع و کوبنده بدون اتلاف وقت عواقبی را برای شخصیتها رقم میزند که اهمیت واکنشهای آمیخته با تردید آنان را دوچندان میسازد.
فیلم در طراحی جزئیات انگیزه و کنش شخصیتها موفق است با ادغام کشمکشهای بیرونی در چند عرصه با کشمکشهای درونی شخصیتهای اصلی، پویایی و ریتم مناسبی برای تسلسل رویدادها در پرده نخست در پی گرفته و این ریتم، تا رقم خوردن نقطه عطف اول، فیلم را به اثری شاخص در سینمای اجتماعی چند سال اخیر تبدیل میکند. مشکل فیلم در پرده دوم اینجاست که جستجوی قهرمان برای یافتن حقیقت و مواجههاش با نزدیکان برادر خطاکارش، نمودار درستی ندارد و بخشی از این مواجههها در عوض کارکرد دراماتیک و تبدیل شدن به روابط بین فردی دراماتیک، صرفا حکم بازتاب پرجزئیات مختصات شخصیتی برخی بزهکاران مشغول به آسیبهای زیرزمینی تهران را دارند و با حذف یا لاقل کوتاه کردنشان نیز کلیت داستان آسیبی نخواهد دید.
شایعاتی که درباره موضوع فیلم مطرح شده بود این فرضیه را قوت میداد که شنای پروانه فیلمی است که قصد دارد از قشر خلافکار و اراذل و اوباش قهرمان بسازد یا کاری کند که تماشاگر با این دسته از آدمها همدلی کند. اما رویکرد فیلم کاملا برعکس است. در واقع با یک تریلر معمایی قابلقبول طرفیم که تلاش کرده داستان بگوید. هر چند در بخشهایی از فیلمنامه ایراداتی وجود دارد و تاثیراتی از فیلمهایی نظیر ابد و یک روز و مغزهای کوچک زنگزده قابلمشاهده است. اما شنای پروانه به عنوان فیلم بلند اول محمد کارت اثری تماشایی است.
اما در مجموع باید یادآور شد که شنای پروانه یک فیلم متوسط است. فیلم آدرس درستی از مسائل مردم نمی دهد اگر چه وارد مردم می شود. غیرت و قاچاق را نشان می دهد. لات بازی را نشان می دهد. اما فیلم انچه امروز مورد نیاز است را نمی تواند انجام دهد. نویسنده یعنی متفکر. یعنی کسی که حادثه بیرونی را قرار است به روایت داستانی تبدیل کند. ما از دوره مشروطه چندین برهه داریم که ادبیات ما دچار حذف یا ممنوعیت شده است. سینما هم در این فقدان به خود محوری پرداخته و این باعث شده که سینمای ما اصلا قهرمان پیدا نمی کند. بر فرض مثال ما در تاریخ و ادبیات عیاران داریم اما به علت عدم ارتباط این عیاران اصلا در سینما نمی آیند که امروزی شوند. فیلم خوش ساخت است و با وفا به قصه گویی، رکب هم زده است.