محیا رضایی کلانتری- عادل تبریزی اولین اثر حرفهای سینمایی خود را مهمان جشنواره فیلم فجر کرد تا مخاطب جشنواره را اندکی از زمان و مکان دور کند. کسی که پای فیلم «گیجگاه» مینشیند تکلیفش با کمدی معلوم است. اثری به اندازه که اگر مخاطب را نخنداند حرص هم نمیدهد.
فیلم سینمایی «گیجگاه» ساخته عادل تبریزی روایت زندگی یک معلم ادبیات و ورزش است که کلاس کاراته دارد و از مادر مطلقه یکی از شاگردانش خوشش میآید. تمایلی که بعد از ابراز نه تنها راه برایش هموار نمیشود که اتفاقات عجیب و غریب، فضا را به سمتی خارج از تصور میکشاند.
تبریزی در اولین فیلمش سعی دارد در فیلمنامه، میزانسن و پرداخت، قواعد بازی را تا حد معقول رعایت کند. نقشهای اصلی فیلم را حامد بهداد و باران کوثری ایفا کردهاند که مدتهاست آنها را در یک اثر کمدی ندیدهاید؛ به ویژه بهداد که یکی از نقشآفرینیهای جذاب و مفتاوتش را به کارنامه بازیگریاش افزوده و در این فیلم شلوغ و پر از جزییات به مرکز ثقل داستان تبدیل شده است. سایر بازیگران هم در فرصتی که برای حضور کوتاه خود داشتهاند، متفاوت و بامزهاند.
برخلاف آنچه این روزها به عنوان کمدی روانه سینما و اکران میشوند اول، وسط و پایان دارد. روانشناسی درستی برای پرداخت شخصیتها صورت گرفته و کاراکتر «حسن خشنود» برای مخاطب تازگی دارد.
قصه فیلم در دهه ۷۰ رخ داده و آرایش صحنه با تمام جرئیات سعی بر این دارد سه دهه گذشته را به شکل شیرینی برای بیننده زنده کند اما ورای همه اکسسوریها آنچه «گیجگاه» را تداعیگر نوستالوژی میکند انعکاس حال و هوایی است که این روزها پیدا نمیشود. هر چند که این ها باعث نمیشود مخاطب دهه هشتاد و نود با فیلم ارتباط برقرار نکنند. اتفاقا برعکس، آنها با صحنههایی مواجه میشوند که گذر زمان و تغییرات همراه با تکنولوژی برایشان ملموس میشود.
ارجاعات فرهنگی فیلم مثل ارجاع به فردوسی و صائب تبریزی نشان از هوشمندی عادل تبریزی در مقام کارگردان است، اما ارجاعات سینمایی فیلم، هم تصویری و هم کلامی است و این یعنی ارجاعات فیلم الزاما میتواند برای مخاطب جوان قابل لمس نباشد، اما برای کسی که سینما را میشناسد روشن است، مثل نمای زندان که یادآور کارهای مسعود کیمیایی است، نمای انشا خواندن بچهها شبیه آثار استاد کیارستمی است و صحنه جدال زوج، خیلی یادآور آثار داریوش مهرجویی است.
در مجموع میتوان به عنوان فیلم اول، کار تبریزی را قابل قبول دانست ولی از ایراداتش نمیتوان چشم پوشید. نقاط عطف فیلمنامه میتوانست بهتر اجرا شود و مقدمهچینی برای پایانبندی در نیمه دوم فیلم میتوانست بهتر اتفاق بیفتد. حتی در برخی موارد میشد ارتباط و انتقال بهتری صورت بگیرد. همچنین افکتهای صداگذاری در نیمه دوم فیلم شدید بود و مخاطبی که گوشش به جنس صداگذاری سینمای دهههای ۶۰ و ۷۰ عادت ندارد ممکن بود حس خوبی نداشته باشد.
با تمام این احوال کسی که با «گیجگاه» شروع حرفهای فیلمسازی را رقم میزند مخاطب را برای تماشای کارهای بعدی کنجکاو میکند. در واقع عیار عادل تبریزی را در ادامه روندی که برای سینمای خود برگزیده باید سنجید.